چگونه برای کودکان داستان بنویسیم؟
داستان نوشتن برای کودکان به یک تخیل زنده و توانایی قرار دادن خود در ذهن کودک نیاز دارد. سوالی که توسط نویسندگان جوان بسیار پرسیده میشود این است که چگونه برای کودکان داستان بنویسیم؟ برای نوشتن داستان کودکانه، باید از بارش های مغزی شروع کنید که برای کودکان جذاب خواهد بود. سپس اطمینان حاصل کنید که داستان میتواند موردتوجه خوانندگان شما قرار بگیرد.
چگونه برای کودکان داستان بنویسیم؟
1. در ابتدا گروه سنی را که برای آنها می نویسید، مشخص کنید. زبان ، لحن و سبک داستان بر اساس گروه سنی تغییر خواهد کرد.
به عنوان مثال، اگر برای محدوده سنی 2-4 یا 4-7 می نویسید ، باید از زبان ساده و جملات بسیار کوتاه استفاده کنید.
2. از یک کودک بعنوان الهام بخش یک خاطره استفاده کنید. به خاطرات کودکی خود فکر کنید که جالب ، عجیب و غریب یا شگفت آور بودند.
به عنوان مثال، شاید در کلاس سوم روز عجیبی داشته اید یا شاید در جوانی به یک کشور خارجی سفر کرده باشید و خاطره آن برای کودکان لذتبخش باشد.
3. یک فعالیت یا رویداد روزمره را در نظر بگیرید و آن را خارق العاده کنید.
به عنوان مثال، ممکن است خاطره اولین بار به اقیانوس رفتن یک کودک را، خیالی کنید.
4. یک موضوع یا ایده مانند عشق، از دست دادن، هویت یا دوستی را برای داستان خود انتخاب کنید.
به عنوان مثال ، ممکن است رابطه دوستانه یک دختر جوان و لاک پشت خانگی اش، را به رشته تحریر در آورید.
5. یک شخصیت اصلی و منحصر به فرد ایجاد کنید.
به عنوان مثال، داستان های کودکانه ای که در آن یک دختر جوان شخصیت اصلی داستان میباشد.
6. به شخصیت اصلی خود یک یا دو ویژگی متمایز بدهید. مانند یک مدل موی خاص ، یک سبک لباس خاص، یا یک قلب مهربان و …
به عنوان مثال، یک شخصیت اصلی که زخم مشخصی روی دستش دارد.
7. یک مجموعه داستانی تنظیم کنید. یک داستان شش قسمتی را به تصویر بکشید، با شخصیت اصلی شروع کنید و سپس مکان خاصی را توصیف کنید.
به عنوان مثال، دختر جوانی به نام سارا که می خواهد حیوان خانگی خود را پیدا کند، یک لاک پشت کوچک که در پشت خانه اش گم کرده است.
8. شخصیت اصلی را به چالش بکشید.
به عنوان مثال، در حادثه ای تحریک آمیز مادر سارا به او می گوید که علت گم شدن حیوان خانگی اش عدم مسئولیت پذیری او است.
9. شخصیت اصلی خود را پرورش دهید و رابطه آن را با شخصیت های دیگر داستان تعریف کنید.
به عنوان مثال، سارا لاک پشت را در کوله پشتی خود مخفی میکند تا مادرش آن را پیدا نکند.
10. یک نقطه اوج چشمگیر داشته باشید. جایی که شخصیت اصلی مجبور به تصمیم گیری یا انتخاب اصلی میشود که این صحنه باید پر از درام و هیجان انگیزترین قسمت داستان باشد.
به عنوان مثال، مادر سارا لاک پشت را در کوله پشتی پیدا می کند و از او میخواهد که آن حیوان را در خانه نگه ندارد.
11. شخصیت اصلی باید مجبور به اصلاح یا تصمیم گیری شود.
به عنوان مثال، سارا و مادرش درگیر بحث میشوند و لاک پشت فرار میکند. هر دو به جستجوی لاک پشت میپردازند.
12. داستان با وضوح و به خوبی تمام شود. شخصیت اصلی در رسیدن به هدف خود موفق یا ناکام شود.
به عنوان مثال، سارا و مادرش لاک پشت را در دریاچه پشت خانه خود پیدا کرده و در کنار هم شنای او را تماشا میکنند.
13. نمونه هایی از داستان های کودکانه را که موفق بوده اند، بخوانید. این کار باعث میشود تا ژانر موردنظر را بهتر درک کنید. سعی کنید داستانهای بسیاری بخوانید تا با گروه های سنی مختلف آشنا شوید.
- انتشارات نیک پی
- 1398/10/25
- 107 بازدید